پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

دعایت میکنم

  دعایت می کنم، عاشق شوی روزی بفهمی زندگی بی عشق نازیباست دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها بخوانی نغمه ای با مهر دعایت می کنم، در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی بیاید راه چشمت را سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی با دل بکوبی کوبه مهمانسرای دل من را دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری ...
9 اسفند 1390

از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چند اصل بنا كردی؟

  1 - دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم 2- دانستم كه خدا مرا میبیند پس حیا كردم 3 - دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش كردم 4- دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم     * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *       نبردهاي زندگي هميشه به نفع قويترين ها پايان نمي پذيرد بلكه دير يا زود برد با آن كسي است كه بردن را باور دارد   * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   به غیر از خدا، به هر آنچه امید داشته باشی، خدا از همان چیز ناامیدت می کند .   * * * * * * * * * * * * * * * * *...
4 اسفند 1390

برای تمام چيزهای منفی كه ما بخود می‌گوييم، خداوند پاسخ مثبتي دارد،

  تو گفتی « آن غير ممكن است »، خداوند پاسخ داد « همه چيز ممكن است »، تو گفتی « هيچ كس واقعاً مرا دوست ندارد »، خداوند پاسخ داد « من تو را دوست دارم »، تو گفتی « من بسيار خسته هستم »، خداوند پاسخ داد « من به تو آرامش خواهم داد » ،   تو گفتی « من توان ادامه دادن ندارم »، خداوند پاسخ داد « رحمت من كافی است »، تو گفتی « من نمی‌توانم مشكلات را حل كنم »، خداوند پاسخ داد « من گامهای تو را هدايت خواهم كرد »، تو گفتی « من نمی&zw...
4 اسفند 1390

همه این گلای زیبا تقدیم به تمام مادر و پدرا و نازدونه های نی نی وبلاگ از طرف پرنیا جون

      نیمی از جهان، افرادی هستند که چیزی برای گفتن دارند و نمی توانند بگویند و نیم دیگر افرادی هستند که چیزی برای گفتن ندارند ولی همیشه حرف میزنند . . . (رابرت فراست)                         ***************************** قصه عشق ت را به بیگانگان نگو چرا که این کلاغهای غریب بر کلاه حصیری مترسک نیز آشیانه می سازند . . ************************************ . تفاهم به معنای درک کردن نیست بلکه به معنای توانایی تحمل تفاوتهاست . .   ************************************...
4 اسفند 1390

قصه پرنیا جون

ا مروز میخوام قصه ای که پرنیا جون خیلی دوسش داره و برا من تعریفش میکنه رو از زبون خودش بگم شروع قصه بگم که پرنیا باید حتما توی قصه اش پرنیا جو ن و پویا و نیما پارسا و ابولفضل  باشه (پسر خاله هاش  و پسر دایی اش خوب شروع قصه:   یه روز پرنیا و نیما و پویا و پارسا و ابوالفضل  با همدیگه رفتن تو جنگل خوب مامان بعدش دیدن یه هاپو اونجا وایساده بگو خب مامان ملیح منم میگم خب بعد پویا و نیما و پارسا ترسیدن پرنیا اومد جلو گفت چی میگی اقا هاپو من پرنیا خانومم  ،دختر با باسجاد خب بعد پرنیا با تفنگش هاپو رو کشت گفت من قوی ام ، غذا خوردم،بعد اومدن خونه پرید تو...
3 اسفند 1390

بدون عنوان

  این پست هم خاطرا پرنیا جون که رفته بودیم پارک توی اون هوای سرد خیلی بهش خوش گذشته بود بعد اومد پیشم و گفت مامان جون خیلی دوست دارم تو پارک   جا خوردم چرا میگه تو پارک؟؟؟؟ گفتم چرا تو پارک پرنیا جون؟؟؟؟؟ گفت اخه این جا سرسره است کلی خندیدم به خاطر این حرف کله گنده اش   ...
3 اسفند 1390

عکسای دختر قشنگم

سلام دوستای گلم این پست میخوام از شیرین کاریهای دخترم بگم و از عکسای قشنگش با لباسای عیدش که دیروز تنش کردم این قدر ذوق کردم که وای دخترم داره بزرگ میشه   دیرز داشتم تو اشپزخونه شام رو تدارک میدیدم.که پرنیا جون مشغول تماشای برنامه کودک بود . یه لحظه دیدم صدا میزنه مامان جون من منتظرتم بیا دیگه . جا خوردم گفتم چی میگی پرنیا جون گفت منتظرتم بیا دیگه   اومدم و بوسه بارونش کردم با این حرفای بزرگی که میزنه .بعد گفت بوسم نکن صورتم خراب میشه جا خوردم که این حرفا رو کجا یاد گرفته   ...
3 اسفند 1390

تغیر کن عزیز

    وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می شکند، یک زندگی به پایان می رسد وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیروئی از داخل می شکند، یک زندگی آغاز می شود   تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود   1 -اعداد و ارقام غیر ضروری رو دوربنداز! این اعداد شامل سن، قد و وزن میشه بگذار دکترها راجع به این عددها نگران باشن خوب واسه همینه که بهشون ویزیت می دی.     2 دوستهای شاد و خوش و خرم و سر حالت  رو برای خودت نگه دار ! آدمهای بی حس و حال تو رو هم بی حال می کنن ( اگه خودت جزو این دسته ای حواست باشه!)   &...
2 اسفند 1390

نظرتون چیه دوستان

    این سه بیت  از سه نفر در زمان های مختلف: نظر شما چیه؟   1.حافظ اگر آن ترک شیرازای بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را     2. امیر نظام گروسی اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را بدو بخشم تن و جان و سر و پا را جوانمردی به آن باشد که ملک خویشتن بخشی نه چون حافظ که می بخشد سمر قند و بخارا را     3.دکتر انوشه اگر آن مَه رُخ تهران بدست آرد دل ما را به لبخند تَرش بخشم تمام روح و معنا را سر و دست و تن و پا را به خاک گور میبخشند نه بر آن مَه لِقای ما، که شور افکنده دنیا را ...
2 اسفند 1390